کلی عکس
کلی عکس از آواجون دارم که میزارم تو ادامه مطلب
تولد الهه جون.
عروسکاتو میاوردی وبغلشون میکردی میگفتی ازم عکس بگیر
وقتی که این تیشرت رو تنت میکنم میگی اسمم گل آفتابگردونه
گل نازم کنار گلای باغچه خونه خالم
آوا درحال بازی تو حیاط خونه .شبهای ماه رمضون که بابا داشت تو حیاط برا مرغا لونه درست میکرد آواجون هم میرفت پیش باباش.
این گل باقی مانده اون گلاییه که آوا خانم باهاشون آش درست کرده بود ولی چون کشک نداشت ریخته بود دور
دو روز قبل از ماه رمضان با خاله هام وبچهاشون که تغریبا 30 نفر بودیم رفتیم جنگل .روز خیلی خوبی بود وخیلی
بهمون خوش گذشت موقع رفتن با مینی بوس رفتیم آواجون خیلی خوشحال بود که با مینی بوس رفتیم جنگل.
اینجا توسکا چشمه است
کلی با برگای خشک بازی کردین وبه قول خودت کیک درست کردین برا حیوونای جنگل
اینم آقا طاها.نوه خالم.
اینا هم عرفان جون.حسام جون .وارشیا جون.
اینم جیگر من عسل پسر(محمد رضا)
اینجاهم شیطنت خانوم گل کرده بود نمیزاشت ازش عکس بگیرم
اینجاهم بعد ازکلی بازی وگردش حسابی خسته شدی و ساعت 10 شب خوابیدی.
گردش روزای ماه رمضون که گل دختری حسابی تمشک جنگلی میخورد
تل نوزادیتو آوردی میگی مامان ازم عکس بگیر
بعدش که ازت عکس گرفتم میگی تو بلد نیستی بزاری سرم
دخترم تو سبزی پاک کردن کمکم میکنه
وقتی بابا هندوانه میده به شما
جوجه بلدرچین های دخترم
رو کارتن بلدرچین استیکر چسبوندی میگی میخوام خونه بلدرچینهام خوشگل بشه
دخترم عاشق پیاز داغه.