آوا،صدای خوش زندگی

هوارااااا هورااااااااا امروز دخترم سه ونیم ساله شده مبارکه عزیزم دختر گلم خیلی خانمه بدونه اجازه به چیزی دست نمیزنه اصلا حرفای بد بلد نیست هر اتاقی که بخواد بره اول در میزنه وقتی که بهش بگم یه خوراکی براش خوب نیست وضرر داره خیلی زود قانع میشه واصلا تو این مورد باهاش هیچ مشکلی ندارم (بخاطر آلرژی نمیتونه بعضی از خوراکیا رو بخوره). خیلی تمیزه  و وقتی که دست یا لباسش یکمی کثیف باشه زود باید بشوره(ولی خوب بجاش به سختی وسایلشو جمع میکنه که اونم دارم عادتش میدم بعد از بازی وسایلشو جمع کنه) دخترم به نسبت بچه های دیگه خیلی حرف گوش کنه . این اخلاقای که گفتم رو از خیلی وقت پیش همنجوری بوده شاید از وقتی که تونست راه بره واینور اون...

داشتم برای دختر گلم میوه پوست میکندم موقع پوست کندن گفتم آوا جون یکمی برو عقب گازش نره تو بینیت،بعداز  اینکه پرتغالو پوست کندم نوبت کرمانتین شد وقتی که یه تکه از پوستشو گرفتم گازش پخش شد برمیگردی میگی چقدر اینجا گرد وخاک شد وای که ما چقدر خندیدیم ...

مدل خوابیدن گل دختری         تو عکس بالا داشتی تلویزیون میدیدی خوابت برد منم خیلی تعجب کردم تو این سه سال ونیم شاید 7یا8 بار خودت اینجوری خوابت برده عزیزم.     آماده شدیم بریم مراسم دختر دایی بابا .28شهریور 93   وقتی که این لباس عروسو برات میدوختم  اصلا از کنارم تکون نمیخوردی تا کاملش کنم که بپوشی.     چه ژسی هم میگیره شیطونک.     آوا جون وبهار جون (دختر خاله بابا)             ر   میگم آوا این چیه رو سرت گذاشتی میگه ...

اولین روز مهد     تو مهد شما فقط 10تادختر هست وتو کلاس شما هم فقط 2تا دختر هستین     اینجام اولین روز مهد با لباس فرمی که برات دوختم  عزیزم     دوستت داریم خانومم       این پازل ورنگ انگشتی هدیه روز کودک به شماست از طرف مامان وبابا           موهای فر دخترم وقتی که تازه از حمام اومده     اینجام خودت موهاتو چتری شونه کردی عزیزم     فدای خندههات همیشه بخند گلم       دخترم به...

سلام شیرینم امروز روز جهانی کودکه روزت مبارک عشق مامان .امروز تو مهد یه جشن کوچولو داشتین.خیلی بهت خوش گذشت عزیزم.   دوستت دارم خیلی زیاد .میبوسمت.       ...

تولد 2سالگی شما رو دو روز زودتر برگذار کردیم که با تولد بابا آرمان هم زمان باشه آخه برای روزتولد شما برنامه میانکاله داشتیم. یه مهمونی شام خانوادگی که خانواده مامان وبابا بودن خیلی خوش گذشت. شاممون مرغ شکم پر ماکارونی ماهی بعد شام هم میوه وکیک وشیرینی هدیه تولدت هم نقدی بود دست همه درد نکنه از طرف مامان وبابا تبلت دوروز بعدش یعنی26 اردیبهشت رفتیم میانکاله به همراه خاله محبوبه وعموانوش.خاله سودابه(دختر خالم)وعمو ابوذر.خاله نسیم وعموسلمان(پسرخالم)وآیلین جون.دایی علی (پسر خالم)وآتی جون.عمو آرمین(پسر خالم)وبهسا جون.خیلی خوش گذشت لب آب یه تولد کوچولو برا شما گرفتیم.شما شمع فوت کردی و یکمی رقصیدی وعکس گرفتیم   ...

            14 اردیبهشت 92 میانکاله با دوستان   ازسمت چپ آواوباباش.سیدطاهروپدر.زهرا خانم وپدر .عمو علیرضاومهتا خواهر زهراجون.آخری هم عمورضاوعروسک آوا     آواجون درحال گشت زدن     ...